:)

:)

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۶/۰۳
    یک

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است


گویند که در طوس، گَهِ شدت گرما

از خانه به بازار همی شد زَنَکی زال

بگذشت به دُکان یکی پیر حصیری

بر دل بگذشتش که « اگر نیست مرا مال،

تا چون دگران نَطع خَرَم بهر تنعم

آخِر نگریزد ز حصیری به همه حال.» 

بنشست و یکی کاغذکی چِکسه برون کرد

- حاصل شده از کِدیه،به جو جو، نه به مثقال -

گفتا: « دَ دَ دَه  گز  حَ صَ صیری سَره را چند

نی از لُ لُ لُخ وز کَ کَ نَب  وز نَ نَ نَ نال؟ »

شاگرد حصیری چو ادای سخنش دید

گفتش: « برو ای قحبه ی چونین به سخن لال! 

تدبیر نمد کن، به نمدگر شو، ازیراک

تا نرخ بپرسی تو به دی ماه شود سال! » 



مطایبه ای انوری ابیوردی



:)))))





 + چند بیتی، [ خیلی ] متفاوت تر از اشعار کلاسیک! :)



 ملا لغتی میگه که:


 نطع: چرمی دباغی شده که برای استراحت و نشستن از آن استفاده می کنند

 کاغذکی چکسه: پول خرد اندک        

 به جوجو : اندک اندک 

 سَره: جنس خوب

  • دوشیزه فلانی